ناتاشا نیس، یک زن شرور بی تنه، با دکتر جدیدش، لیلا رز، ملاقات می کند. در حالی که در مورد سینه های بزرگش بحث می کند، بیدمشک آب دهان ناتاشا مکالمه آنها را قطع می کند. دکتر که قادر به مقاومت نیست، به لعنت کردن او ادامه می دهد و ناتاشا را از خوشحالی ناله می کند.