پس از یک شب وحشیانه با پدر ناتنی مان، ما اکنون شلخته های مطیع او هستیم. کاترینا کونک، دختر مورد علاقه پدر ناتنیم، طناب ها را به ما نشان داد. ما عروسک های خیمه شب بازی او شده ایم، مناقصه او را انجام می دهیم، هر خواسته او را برآورده می کنیم. زندگی ما اختصاص داده شده به راضی کردن او، وصیت سلطه او است.