یک نوجوان 18 ساله خجالتی وحشیانه ترین فانتزی خود را به دوستش می گوید - دختری که هر خواسته اش را برآورده می کند. دوستش که مشتاق کمک است، یک دختر داستان را استخدام می کند تا این فانتزی را به زندگی بیاورد. وحشیانه ترین رویاهای گیک با زنده کردن داستانش به حقیقت می پیوندد و هر دو را نفس می کشد.