ریکی جانسون، یک گل میخ جوان، قبل از ملاقات با دخترش، به ملاقات مونا ولز، نامادری اش می رود. خروس سیاه و بزرگ ریکی دقیقاً همان چیزی است که مونا برای روان کردن آب میوه هایش نیاز دارد. پس از یک جلسه وحشیانه، مونا تقدیر ریکی را می بلعد و او را راضی می کند و او را برای دخترش آماده می کند.