کنزی ریوز، یک نوجوان وسوسه انگیز، با بدهی به برادر ناتنی اش روبرو شد. علیرغم گرسنگی مالی، او مجبور بود با بیدمشک تنگش پول بپردازد. او مشتاقانه او را به صورت خوراکی خوشحال کرد، سپس اجازه داد تا او را ویران کند، شهوت آنها در یک جلسه داغ و پرشور به اوج خود رسید.